در شب کوچک من ، افسوسباد با برگ درختان میعادی دارددر شب کوچک من دلهرهء ویرانیستگوش کنوزش ظلمت را می شنوی ؟من غریبانه به این خوشبختی می نگرممن به نومیدی خود معتادمگوش کنوزش ظلمت را می شنوی ؟