آنکه سرش را از صف بیرون کرده
در انتظار عشق عمومی توست؛
با بلیط لبخند های هرزه و هوس های زود گذر
آنکه پا به زمین می کوبد نیز
در انتظار عشق عمومی توست؛
هر چند که پا کوفتنش
از تب و تاب مرور خاطره ی عشق خصوصی اش است
این یکی
آن یکی
و حتی آن یکی تر نیز؛
در انتظار عشق عمومی تواند.
می رسی و همه را سوار عشق عمومی ات می کنی
می دانم عشقت برای همه کس جا دارد،
اما من
ترجیح می دهم
با خط یازده خودم
تمام خیابان های تنهایی را گز کنم.
***
راستی!
آنکه بلیط لبخند و هوس در دست داشت
می خواهد بلیطش را ندهد
حواست باشد
"یاور امیدی"
سلام . نوشته هات قشنگه موفق باشی
زیبا بود
قصه ای که هر روز توی خیابان های شهر تکرا می شود..تکرار می شود