هووم ... این ساعت از روز ، رقیق می شود این مه !
هر چه که به سمت شب می روم ، غلیظ تر است این مه موهوم ! غلیظ تر و شهوت آلوده تر ...
من ، خوبم ! باور کن که خوبم !
می خوانم ؛ می نویسم ؛ گوش می دهم ؛ بهم میریزم ؛ گریه می کنم ؛ ضجه می زنم ؛ می خندم !
باز ، می نویسم و ....
من ، باور کن که خوبتر از این نمی توانم باشم !
پ.ن: این روزها عجیب به دروغ گفتن عادت کرده ام.
قشنک مینویسی رویا جون
حال همه ی ما خوب است... اما تو باور نکن!
سلام مطمئنی خوبی؟؟
یه کم نگران شدم!!
مواظب خودت باش
این نیز بگذرد!!